دنیای اقتصاد
نویسنده: احمد بذلی /قائممقام سازمان مدیریت صنعتی
نقش استراتژیک مدیران بنگاهها در تحقق رونق تولید
محیط کسبوکار از چند دهه قبل با جریانی آکنده از تغییر و تحولات گسترده،رقابت نفسگیر و پیچیدگی روز افزون روبهروست. در چنین شرایطی توان برنامهریزی مطمئن و پایدار از بسیاری از سازمانها سلب شده و همین مساله آنها را در راه تحقق اهدافشان با چالشهای جدی مواجه کرده است. چالشهای محیط کسبوکار از ابعاد مختلف قابلتوصیف است. بهعنوان مثال از منظر فناوری سازمانها با پدیدههای نوظهوری همچون هوش مصنوعی، اینترنت اشیا، کلاندادهها، روباتیک، واقعیت مجازی، فناوریهای زیستی و... مواجه هستند که خواب را از سر آنها ربوده و هر لحظه منتظر ایجاد گسست در استراتژیها و کسبوکار خود هستند. همچنین از بعد فرهنگی صاحبان کسبوکار با چالشهای جدیدی همچون توازن کار و زندگی، فشارهای زیستمحیطی، تغییر انتظارات و سلیقه کارکنان و مشتریان، تغییر ماهیت و ترکیب نیروی کار، تنوع فرهنگی و... روبهرو هستند.
افزایش نیاز به مدیران توانمند
از بعد ساختار و استراتژی نیز فضای کسبوکار با چالشهایی همچون کاهش مشاغل مدیریت میانی، کاهش تمرکز، گسترش ساختارهای پروژهای و شبکهای، کوچکسازی، گسترش شرکتهای دانشبنیان و جذب و حفظ دانشگران دست به گریبان است. علاوه بر چالشهای مذکور که ناشی از تحولات تکنولوژیک است، اقتصاد کشور ما به دلیل وجود عواملی همچون تحریمهای ناعادلانه، شیوه ناصحیح مدیریت منابع و وجود ضوابط و مقررات زائد و بوروکراسی شدید اداری و... از آسیبپذیری زیاد برخوردار است. همه به خوبی میدانیم که کشور ما از زیرساختهای مناسبی برای تحقق رونق تولید برخوردار است. از جمله این امکانات میتوان به منابع طبیعی استراتژیک فراوان اشاره کرد. به باور اینجانب برای تحقق رونق تولید، ۳ حوزه بهعنوان ۳ رکن تاثیرگذار میتوانند مشارکت داشته باشند. این ۳ حوزه عبارتند از: ۱- حاکمیت ۲- مردم و سازمانهای مردم نهاد ۳- بنگاهها و فضای کسبوکار. هریک از این ۳ حوزه نقشهای مهمی در توسعه رونق تولید برعهده دارند. حاکمیت با ایجاد زیرساختهای مناسب همچون بهبود فضای کسبوکار، تثبیت نرخ ارز، توسعه اشتغال، حمایت از شرکتهای دانشبنیان، تامین منابع مالی، توسعه سرمایهگذاری، حذف مقررات و ضوابط زائد و غیرکارآمد و اقدامات مهم دیگر میتواند بهعنوان یک ضلع تاثیرگذار و کلیدی این مثلث نقشآفرین باشد.
مردم و سازمانهای مردم نهاد نیز با اقدامات موثری همچون اصلاح الگوی مصرف و ترجیح مصرف کالاهای داخلی بر خارجی، پرهیز از تولید ثروتهای کاذب از طریق دلالی و واسطهگری و راهکارهای دیگر بهویژه در حوزههای فرهنگی، از ارکان مهم رونق تولید هستند. از آنجاکه سهم بسیار مهمی از تولید ملی از جمله کارآفرینی و ارزشآفرینی در بستر فضای کسبوکار و بنگاه به وقوع میپیوندد، لذا بنگاهها نیز بهعنوان یکی از ارکان بسیار مهم در تحقق رونق تولید بهشمار میروند و من مایلم با توجه به تجربیاتم در حوزه کسبوکار درخصوص حوزههای قابلبهبود در داخل بنگاهها برای دستیابی به رونق تولید بپردازم. براین اساس و با توجه به نقش بیبدیل مدیران واحدهای کسبوکار در تحقق رونق تولید، تلاش خواهم کرد تا در ارائه راهکارهای پیشنهادی بیشتر بر شایستگیها، قابلیتها و نقش استراتژیک راهبران بنگاهها بهویژه راهبران منابع انسانی تمرکز کنم.
۱-استقرار و ترویج یک نظام ارزشی موثر بر فرهنگ سازمانی
فرهنگ یک سازمان در واقع الگوی ذهنی مشترک تمام افراد آن سازمان است که تفکر خودکار در چهار فرآیند سازمانی جریان کار، جریان ارتباطات، جریان تصمیمگیری و جریان منابع انسانی را نشان میدهد. پر واضح است تا زمانی که ما در بنگاههای کسبوکار به معضلات کلیدی همچون بهرهوری پایین نیروی کار، الگوی ناصحیح مصرف و مواردی از این دست گرفتار باشیم، تلاشهای سایر نهادها از جمله دولت به جایی نخواهد رسید. بنابراین، بدون ایجاد یک فرهنگ سازمانی قوی و پر محتوا اساسا تحقق رونق تولید میسر نخواهد بود. دستیابی به رونق تولید در فضای پیچیده کسبوکار، نیازمند برنامهریزی دقیق و هوشمندانه و اقتصادی درونزاست. بنا براین با توجه به این شرایط اگر سازمانی بتواند تابآوری را در خود و کارمندانش قوی کند موفقتر خواهد بود.
۲-ایجاد ساز و کاری شفاف برای مدیریت عملکرد واحدهای سازمان
اهمیت و نقش نظام مدیریت عملکرد در موفقیت سازمانها و توسعه کشور به اندازهای مهم و حیاتی است که به جرأت میتوان گفت بدون استقرار این نظام امکان دستیابی به رونق تولید وجود ندارد. در حالحاضر، نظام پاسخگویی در اکثر سازمانها و بنگاهها نهادینه نشده و رونق تولید نیازمند نهضتی برای برنامهخواهی و پایش مسوولانه از متولیان واحدهای استراتژیک در سازمان است. اگر برنامههای سازمان بهصورت مدون و یکپارچه تعیین نشده باشد و واحدهای سازمانی پاسخگویی مسوولانه و متعهدانهای را به بنگاهها حس نکنند، چرخه مدیریت عملکرد کارکنان نیز بهعنوان شاهکلید فرایندهای منابع انسانی معیوب خواهد ماند. اهمیت استقرار نظام مدیریت عملکرد به گونهای است که میتواند زمینهساز تحول در سایر نظامهای منابع انسانی از جمله جبران خدمت و آموزش و توسعه باشد.
۳-توسعه و توانمندسازی مدیران جهت راهبری سازمانها در شرایط دشوار اقتصادی
همانگونه که پیشتر گفته شد، سرعت تغییر و افزایش رقابت جهانی، محیط رقابتی و به شدت متغیری را ایجاد کرده است، در چنین شرایطی، به نظر میرسد یکی از اساسیترین چالشهای پیش روی سازمانها، افزایش نیاز به مدیران توانمند باشد. مدیرانی که میتوانند با رفتار خود سازمان را متحول یا منهدم کنند. لذا داشتن مدیران توانمند و توسعهیافته یکی از اساسیترین چالشهای پیش روی سازمانها برای عبور از شرایط دشوار فرداست.
۴-چابکسازی فرآیند طراحی و توسعه محصول
متاسفانه با وجود تجربههای موفق اندک در طراحی، رقابتپذیری اکثر بنگاههای ما در حوزههای قیمت، کیفیت و تنوع در مقایسه با تولیدکنندگان موفق خارجی بسیار پایین است و دستیابی به اهداف رونق تولید ایجاب میکند تا چابکسازی در فرآیند طراحی و توسعه محصول را در دستور کار خود قرار دهیم. هر چند یکی از دلایل اصلی ناکامی دولتها در دستیابی به اهداف تعیین شده برای رشد اقتصادی ۸ درصدی در سالهای گذشته عدم تمرکز بر سرمایهگذاری و تولیدات صادراتمحور بوده است ولی شواهد حکایت از ناکامی و عدم موفقیت برخی از کالاهای صادر شده از حیث قیمت، کیفیت، تنوع و حتی بستهبندی نامناسب دارد، از این رو پرداختن به این امر، بهعنوان یک اصل مهم در دستیابی به اهداف اقتصادی قلمداد میشود. از طرفی دیگر نباید فراموش کنیم که طراحی مبتنی بر نیاز مشتریان و اطمینان از مستند شدن تجربیات در راستای مدیریت دانش و چگونگی توسعه آن و نیز مدیریت افراد خبره و نگهداشت متخصصان این فرآیند از چالشهایی است که هم اکنون دچار آن هستیم.
۵-ترویج تفکر اقتصادی در تمام فرآیندهای سازمان
تفکر بنگاهداری اقتصادی باید در درون واحدهای اقتصادی جاری و نهادینه شود. ادامه حیات بنگاههای ما بستگی به درجه اقتصادی بودن فعالیتهایمان دارد و لازم است این مهم بهعنوان یک تم استراتژیک فرهنگی در دستور کار سازمانها قرار گیرد. برای دستیابی به این موضوع باید شاخصهای موفقیت اقتصادی هر فرآیند تعیین، گزارشات تحلیلی از وضعیت مالی و اقتصادی فرآیندها تهیه و رویکردهای بودجهبندی فعال و پاسخگویی متولیان فرآیندها نسبت به هزینهها نهادینه شود.
۶-ایجاد «تابلوی پویای رصد محیط» برای شناسایی فرصتها و تهدیدهای محیطی
باید پذیرفت که تدوین استراتژی و بازنگری آن یک پروژه نیست که تصور شود سالانه یا در دورههای زمانی مشخصی باید صورت پذیرد، بلکه درک استمرار هدفمند این فرآیند و تدوین سناریوها، متناسب با تغییرات و تحولات احتمالی ضروری است. حساسیت سازمان به تغییرات عوامل محیطی، نیازمند توسعه دیدگاه دیدهبان همیشه بیدار در حوزه استراتژی سازمان است. بدیهی است چنانچه تغییرات به درستی رصد شده و محیط مورد ارزیابی قرار بگیرد و برنامهریزی و اقدامات متناسب با آن انجام شود میتواند بسیار سودمند بوده و موجبات توسعه سازمان را فراهم آورد ولی در صورت عدم انجام این مهم، از دست دادن سهم بازار فعلی نیز دور از انتظار نخواهد بود. لذا پیشنهاد میشود به منظور ارزیابی اطلاعات مرتبط با محیط و رقبا، تیم رصد و پایش محیط در بنگاهها تشکیل شده و متناسب با تغییرات فضای کسبوکار، نیازهای مشتریان و بازار، تغییرات داخل سازمان را مدیریت کند.
۷-نوآوری و مشارکت فعال و کارآفرینانه کارکنان در صنعت برای بهبود فضای کسبوکار
نوآوری و مشارکت فعال و کارآفرینانه کارکنان از جمله دغدغههای اصلی کلیه سازمانهای پیشرو نه تنها در داخل کشور که در خارج و فضای بینالمللی کسبوکار است. دکتر دمینگ نظریهپرداز مدیریت نوین معتقد است نوآوری از ابزارهای بارز کارآفرینی در فضای کسبوکار است. میزان استفاده از نوآوری و خلاقیت کارکنان در پیشرفت شرکتهای صنعتی بسیار کلیدی و در شرایط فعلی اقتصاد کشور حتی حیاتی است. بقای سازمانهای صنعتی امروز در بهرهگیری خلاق و تلاش مستمری است که کارکنان در حل مسائل کوچک و بزرگ در مواجهه با تحریمها و سیاستهای مغرضانه برخی شرکتهای بینالمللی داشتهاند. نظامهای توسعه مشارکت و نوآوری کارکنان باید بسیار همسو با سایر استراتژیهای کارکردی منابع انسانی و در راستای تحقق اهداف و سیاستهای کلان تدوین شده و استقرار یابند. به نظر میرسد تحولات فرهنگی و نیز توسعه میزان توجه مدیران ارشد و رهبران سازمان به نقش مهم این رویکردها و نظامها میتواند نقطه شروع و تداوم مناسبی برای توسعه بحث نوآوری در صنعت کشور باشد، چون نوآوری بسیار وابسته به کار تیمی و همکاری گروهی و حمایت مدیران و تصمیمگیرندگان است.
روابط عمومی و امور بین الملل شرکت خدمات حمایتی کشاورزی