دنیای اقتصاد- مترجم: مریم رضایی
مهارتهای مدیریتی
منبع: London Business School : پیشرفت کردن در عصر ماشین، چه معنایی برای انسان دارد؟ این مسالهای است که اندرو اسکات اقتصاددان و لیندا گراتون روانشناس، استادان مدرسه کسبوکار لندن، در تحقیقی بزرگ در مورد زندگی و کار در عصری که طول عمر انسانها زیاد شده، به آن پاسخ دادهاند. آنها در حین تحقیقاتشان با صدها نفر صحبت کردهاند و یکی از سوالات متداولی که از آنها پرسیده شده این بوده که تاثیر تکنولوژی در عصر طول عمر انسانها چیست؟ آنها در قدم بعدی، تمرکزشان را بیشتر معطوف سرعت بالای پیشرفت تکنولوژی و تحولات اجتماعی گسترده ناشی از آن کردند. با اینکه این موضوع هنوز جای کار زیادی دارد، اما اسکات و گراتون به این نتیجه رسیدند که حداقل دو موضوع روشن است. اول اینکه داستان اصلی ماشینها نیستند، بلکه انسانها هستند. بیشتر افرادی که در مورد انقلاب صنعتی چهارم مطلب مینویسند، آن را یک مساله سختافزاری تصور میکنند که در آن، هر چقدر تکنولوژی تکامل یافتهتر دنیا را بیشتر میبلعد، فضای کمتری برای انسانهای ضعیف با مهارتهای کم باقی میماند.
آینده کار در دست انسان است، نه ماشین
این موضوع باعث شده خیلی از افراد سرشناس مثل بیل گیتس، ایلان ماسک و استیون هاوکینگ، در مورد نقطه عطفی هشدار بدهند که بشریت کنترلش را بر تکنولوژیای که خودش ایجاد کرده از دست میدهد و به جای ارائه راه حل، مشکلاتی ایجاد میکند. در این میان، افزایش طول عمر انسانها به جای فرصتزایی و رضایتمندی، به فقر و ناتوانی منجر میشود. اسکات و گراتون، در عین حال که این خطرات را جدی میگیرند، اما به این نتیجه رسیدهاند که این تصور غلط است. پس برای اینکه طولانیتر، انسانیتر و سالمتر زندگی کنیم، به چه چیزهایی نیاز داریم؟ چگونه میتوانیم فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی خودمان را تغییر دهیم تا از مزایای تکنولوژی بهره ببریم و زندگی طولانیتری داشته باشیم؟ موضوع دوم این است که انسانها حتی در مواجهه با نیروهای انتزاعی بزرگ مثل افزایش سن امید به زندگی و پیشرفتهای تکنولوژیک، قدرت تاثیرگذاری دارند. اما آیا همه موفق میشوند؟ سوالی که مطرح میشود این است که چگونه میتوانیم این قدرت را برای داشتن یک زندگی بهتر اهرم قرار دهیم؟ بهطور کلی، شناسایی فرصتها، سرمایهگذاری روی فرصتها و حل مشکلات، کار انسان است. گراتون میگوید: «بیشتر افراد از تغییر شکل چشماندازها در اطراف خودشان خبر ندارند، برخی افراد هم نسبت به آنچه میبینند کنجکاوی نشان میدهند، اما عده زیادی از افراد در تقلا برای ساختن حکایتی هستند در مورد اینکه این پیشرفتها چه معنایی برای آنها و برای آیندهشان دارد.»
نیاز فوری به حکایتی جدید
اگر انسان میخواهد از قدرت خود در جهت این تغییرات استفاده کند، اولین قدم ایجاد یک حکایت جدید، آن هم بهصورت فوری است. چون هم چارچوبهای اقتصادی و اجتماعی آشنای امروز با سرعتی سرسامآور در حال در هم شکستن هستند و هم تغییر مزایای تکنولوژی به نفع انسان، افراد را ملزم میکند نسبت به آینده کنجکاو باشند و مسوولیتهای جدیدتری در زندگی آینده بهدست آورند. مزیت زندگی طولانیتر این است که هر چقدر هر سال بهرهورتر باشیم، دامنه انتخاب فردی گستردهتر میشود و گزینهها را ارزشمندتر میکند. گراتون میگوید وقتی همه چیز سیال است، داشتن حلقهای از افراد مطمئن که بتوان روی حمایت و توصیه آنها حساب کرد، دو برابر اهمیت پیدا میکند. اینها داراییهای ناملموسی هستند که اختصاص زمان بیشتر به آنها، حیاتی خواهد بود.
نقش داشتن در سرنوشت خود
نزدیک به یک قرن است که زندگی در اقتصادهای پیشرفته یک الگوی از پیش تعیین شده استاندارد را دنبال میکند: روند خطی سه مرحلهای از آموزش به کار و سپس بازنشستگی. اما به گفته اسکات، وقتی دنیا دائما تغییر میکند، نمیتوانید روی چارچوبهای ثابت حساب کنید و باید مراحل جدیدی کشف کنید و همیشه آماده آزمایش کردن باشید.» در مرحلهگذاری که هماکنون در آن قرار داریم، این موضوع بسیار مهم است. اختراع کردن، آزمایش کردن، برنامهریزی، تصویرسازی و انتخاب بین سناریوهای مختلف همگی جزو قدرتهای مسلم انسان است. پیشگام بودن هم از نظر اسکات و گراتون این نیست که مجبور باشیم هر چیزی را از اول اختراع کنیم. در عوض، باید بدانیم بینش ما بهعنوان انسان امکان میدهد خودمان دستور کاری ایجاد کنیم و طبق آن عمل کنیم. مجبور نیستیم آنچه را که اتفاق میافتد بهعنوان سرنوشت بپذیریم، بلکه میتوانیم خودمان در شکلدهی آن نقش داشته باشیم. برای این کار، اول خودمان باید بدانیم شخصا چه میخواهیم و خواستهمان از نهادهای جامعه مدنی چیست. اینها چیزهایی هستند که برای ایجاد حکایت خودمان، چه در سطح خرد و چه در سطح کلان نیاز داریم. چارچوب فعلی آنقدر قوی است که به سختی میتوان فراتر از آن را دید؛ مثلا فکر میکنیم بدون شغل تمام وقت نمیتوانیم زندگی کنیم. اما به گفته اسکات «شاید روزی برسد که به چیزی بهتر از آن دسترسی داشته باشیم.»
نقش نهادها
اثرات متقابل نهادهای مدنی برجسته امروزی بر هم و واکنشی که نسبت به تغییر دارند، بسیار مهم است؛ به خصوص نهادهای آموزشی، دولتی، کسبوکار و شرکتها. بهعنوان مثال، در بخش آموزش تکنولوژی باعث شده منابع یادگیری آنلاین بسیار زیاد شوند و بیشتر آنها هم رایگان هستند. اسکات و گراتون پیشبینی میکنند در همین چند سال آینده، بخش آموزش با تحولات بزرگ و تقاضاهای جدیدی مواجه خواهد بود و آموزش به جای اینکه بخشی از زندگی انسان باشد، همه وقت او را پر خواهد کرد و از مدرکمحوری به دیگر انواع اعتبارنامهها، ارتقای مهارتها، پر کردن شکافها و مدیریت تحولات خواهد رسید. این یعنی شکل الگوهای کار تغییر میکند و سرمایهگذاریهای قابل توجهی در یادگیری صورت خواهد گرفت. در نهایت، انسانها باید بر اساس ماهیت واقعی، سرکش و تلاشجویانه خود زندگی کنند؛ یعنی حکایتهای جدید خلق کنند، دنیاهای جدید را کشف کنند و روابط جدید ایجاد کنند. اما هیچ یک از اینها تا زمانی که خواهان آن نباشیم، اتفاق نمیافتند. همان طور که گراتون میگوید: «نمیتوانید انتظار داشته باشید کاری نکنید و امیدوار باشید همه چیز بر وفق مرادتان باشد. اگر میخواهید به شکوفایی برسید، باید نسبت به دنیایتان کنجکاو باشید، آماده آزمایش کردن باشید، سرمایهگذاریهای مهمی انجام دهید و سپس اقدام کنید. ما بهعنوان انسان، حق انتخاب داریم و دفاع از این ادعا به خودمان بستگی دارد.»
روابط عمومی و امور بین الملل شرکت خدمات حمایتی کشاورزی