دنیای اقتصاد- مترجم: مریم مرادخانی
اگر شرکتمان درگیر یک رسوایی بزرگ شود، باید بمانیم یا برویم؟
منبع: HBR : برای یک کارمند، رسوایی شرکتی که در آن کار میکند یک تجربه عذابآور است. حتی اگر شرکتتان از رسوایی جان سالم به در ببرد و از نظر مالی ضربه نخورد، احتمال آنکه وجهه و اعتبارش لکهدار شود زیاد است. اگر شما کارمند یک چنین سازمانی باشید، چه تصمیمی میگیرید؟ میمانید یا میروید؟ بر چه اساسی تصمیم میگیرید؟ حد و مرزهایتان برای ماندن کجاست؟ آیا ماندن، به معنای تایید رفتارهای نادرست سازمان است که هیچ نقشی در آن نداشتهاید؟ جایگاه تضعیفشده سازمان چه تاثیری بر آینده حرفهای شما خواهد گذاشت؟
تعهد کاری در برابر رسواییهای سازمانی
نظر کارشناسان
وقتی شرکت شما تیتر خبرهای بد میشود، شما در موقعیت بسیار سختی قرار میگیرید. این را «دوری کلارک» استراتژیست بازاریابی و نویسنده کتاب «کارآفرینی شما» میگوید. او میگوید: «ناگهان، آن بخشی از جایگاه شما که به کارتان و همکارانتان و پروژههایتان گره خورده، در انظار عمومی تخریب میشود. سوژه کاریکاتورها میشوید. شغلتان، بازیچه شایعات میشود و این برای یک کارمند حرفهای، حس دردناکی است.» کاملا طبیعی و منطقی است اگر به یک شغل جدید فکر کنید. اما «امی ادموندسن»، استاد مدرسه کسب وکار هاروارد معتقد است که تصمیم برای ماندن یا نماندن به این سادگیها هم نیست. او میگوید: «این یک تصمیم کاملا شخصی است که به معیارها و شرایط فرد بستگی دارد.» وقتی دارید درباره ماندن یا رفتن فکر میکنید، میتوانید اقداماتی برای حفظ وجهه و سلامتی روان خود انجام دهید، از جمله:
خودتان را به باد انتقاد نگیرید
اولین و مهمترین اقدام: خودتان را سرزنش نکنید. کار کردن در شرکتی که دچار یک رسوایی زشت شده، استرسآور، طاقتفرسا و شرمآور است. کلارک میگوید: «احساس میکنید محاصره شدهاید» و اغلب احساس گناه و شریک جرم بودن دارید. تحقیقات نشان میدهد که تاثیر رسوایی یک سازمان بر کارکنان، خیلی بیشتر از آن چیزی است که همه تصور میکنند. محققان به این پدیده، «اثر فرعی اخلاقی» میگویند. این یعنی حتی اگر شما کارمندی پایبند به اخلاقیات باشید یا حتی اگر در پایینترین سطوح یک سازمان باشید، رسوایی اخلاقی سازمان باعث میشود مردم (از جمله مشتریان و سایر کارفرمایان) نسبت به شما هم دید منفی داشته باشند و اخلاقیات شما را هم زیر سوال ببرند. اما ادموندسن معتقد است مادامی که خودتان شخصا اخلاقیات را زیر پا نگذاشته باشید، مثل طراحی نرمافزار تقلب در تشخیص آلایندگی شرکت فولکس یا ایجاد حسابهای جعلی برای بانک ولز فارگو، مرتکب خطایی نشدهاید. او میگوید: «شما فقط آنجا حضور داشتهاید. زیاد به خودتان سخت نگیرید» (البته اگر خطایی کردهاید، داستانش جداست). در آن دوران، به نیازهای احساسیتان توجه کنید. خود را مورد سرزنش قرار دادن میتواند تاثیرات جدیای بر سلامت روانی شما بگذارد.
ابعاد رسوایی را کشف کنید
ببینید آیا هجمهای که علیه شرکت شما ایجاد شده «مشکلی است که بتوانید از آن رد شوید یا ضربهای مهلک است که سالها دامنگیرتان خواهد بود.» این را کلارک میگوید. هدف شما این است که ببینید ابعاد رسوایی چقدر است. گرچه امکان تشخیص و درک کامل شرایط وجود ندارد اما باید تا حدی به مساله احاطه داشته باشید. کلارک در ادامه میگوید: «مادامی که رفتار جنجالی شرکت را تایید نکنید، نیازی نیست که برای رفتن عجله داشته باشید.» خیلی چیزها به جزئیات رسوایی و جایگاه شما در سازمان بستگی دارد. فرض کنید مشکل به دلیل رفتار خودسرانه یکی از مسوولان ارشد سازمان بوده و حالا بابت رفتارش تنبیه شده. وقتی برای جبران آن اتفاق، اقداماتی صورت میگیرد، منطقی است اگر فرض کنیم که به زودی آبها از آسیاب میافتد و رسوایی از اذهان عمومی پاک میشود. پس لازم (یا به نفعتان) نیست که برای رفتن عجله کنید، اگر اصلا قصد رفتن داشته باشید. کلارک میگوید: «اگر قصد رفتن دارید، باید به دلایلی باشد که در حال حاضر منطقی به نظر میرسند، نه به دلایلی که اگر سه سال پیش از آنها مطلع بودید، منطقی بودند.» به آینده نگاه کنید نه به گذشته. بسیاری از شرکتها توانستهاند رسواییهای کوچک را به خوبی مدیریت کنند.
(در صورت لزوم) موضع بگیرید
معمولا نیازی نیست فورا شرکت را ترک کنید اما گاهی اوقات شرایط ایجاب میکند که بروید. ادموندسن میگوید: «بعضی از رسواییها آنقدر خلاف ارزشهای شما هستند یا ابعادشان آنقدر گسترده است که مجبورید شرکت را ترک کنید.» کلارک معتقد است مثلا، اگر اقدامات شرکت (یا دست روی دست گذاشتنش) با اصول و اخلاقیات حرفهای شما در تضاد باشد، باید موضع بگیرید. فرض کنید شواهدی فاش شود که نشان دهد مدیر ارشد اجرایی شرکت شما فساد اخلاقی دارد و هیات مدیره به هر دلیلی، او را برکنار نمیکند. کلارک میگوید: «اگر عضو تیم رهبری هستید، به نشانه اعتراض، شرکت را ترک کنید.» همچنین اگر هر روز ابعاد جدیدی از رسوایی فاش شود و بر همگان آشکار شود که مشکل، گسترده است و همه با هم همدست و شریک جرم هستند، منطقی است که به استعفا فکر کنید.
آینده خودتان را در نظر بگیرید
باید به این فکر کنید که آیا ماندن در این شرکت، باعث رضایت و پیشرفت شغلی شما خواهد بود یا نه. کلارک میگوید اگر فشار مطبوعات، باعث روگردانی مشتریان از شرکت شما شود یا به استعفای دستهجمعی کارکنان منجر شود -همان همکارانی که رضایت شغلیتان به آنها وابسته است- باید همه این عوامل را سبک و سنگین کنید. همچنین باید به این فکر کنید که آیا در این شرکت، امکان پیشرفت خواهید داشت یا نه. از سوی دیگر، ادموندسن میگوید: «رسوایی ممکن است باعث شود به این فکر کنید که چرا آنجا هستید و چطور میتوانید برای آیندهتان برنامهریزی کنید و شرایط را عوض کنید.» او اضافه میکند: «یک مقدار باید روی خودتان و احساساتتان تمرکز کنید. اگر به سازمان و تاثیرش بر دنیا اهمیت میدهید، میتوانید از این حس بهعنوان فرصتی استفاده کنید که دوباره با شرکت ارتباط برقرار کنید و برای اصلاح آن، تلاش کنید. به خودتان بگویید چطور میتوانم اعضای تیم را با هم متحد کنم تا با این چالش مقابله و آن را مدیریت کنیم؟ چطور میتوانیم از یکدیگر حمایت کنیم؟»
فعلا بیخیالِ شبکهسازی شوید
شبکهسازی یا نتورکینگ یعنی تعامل با افراد با هدف تبادل اطلاعات و گسترش ارتباطات حرفهای. کلارک به شدت به شبکهسازی ایمان دارد اما حتی او هم همیشه این کار را توصیه نمیکند. او میگوید: «وقتی شرکت شما در گیرودار یک رسوایی است، بهتر است این فعالیت را محدود کنید»، در غیر این صورت، درباره هر موضوعی صحبت کنید، بالاخره صحبت از رسوایی به میان خواهد آمد و حتی سادهترین گفتوگوها حول محور این موضوع خواهد بود. کلارک میگوید: «به هر حال، این یک موضوع برای گفتوگو است، مثل صحبت درباره آب و هوا. یکی ممکن است بگوید، اوه! پس تو در ولز فارگو کار میکنی؟ داستان کلاهبرداریها به کجا رسید؟» کلارک توصیه میکند که برای چند ماه، موقتا این فعالیتها را کنار بگذارید. او میگوید: «میتوانید طی سه ماهی که شبکهسازی نمیکنید، به انجمن Toastmasters بپیوندید و مهارتهای سخنرانی خود را تقویت کنید یا در یک دوره آموزشی ثبت نام کنید. ارتباطات خود را محدود کنید و با آدمهای کمتری ملاقات کنید تا آبها از آسیاب بیفتد.»
خود را برای چالشهای کاریابی آماده کنید
تصور استعفا دادن، حتی در شرایط ایدهآل هم ترسناک است، چه برسد به وقتی که شرکتتان در گیرودار یک رسوایی بزرگ باشد. ادموندسن میگوید: «گرچه بسیاری از کارفرمایان درک میکنند که چرا میخواهید استعفا دهید اما در چنین شرایطی، پیدا کردن یک شغل جدید به هیچ وجه آسان نیست» و همین کفایت میکند که بمانید و دوباره به شرکتتان متعهد شوید. کلارک میگوید: «مادامی که آبها از آسیاب نیفتاده، به هر شرکت جدیدی که بروید، از شما درباره رسوایی سوال خواهند کرد.» مدیران استخدام این شرکتها به شما به چشم یک «کالای آسیبدیده» نگاه میکنند، لااقل در کوتاه مدت. هر کجا بروید، بار رسوایی روی شانه تان سنگینی میکند. اگر تصمیم به استعفا دارید، باید خودتان را برای شنیدن یکسری سوالات آماده کنید. باید آماده باشید داستان رسوایی را تعریف کنید و بگویید که فرهنگ سازمان چطور اجازه داد چنین اتفاقی بیفتد. بهتر است داستان را بارها برای خودتان تعریف کنید. تمرین کنید تا بتوانید حتیالمقدور بیطرفانه آن را روایت کنید.
مسوولیت تصمیم خود را بپذیرید
چه در شرکت بمانید و چه استعفا دهید، نباید به خاطر تصمیمی که گرفتهاید احساس گناه یا شرمندگی کنید. کلارک میگوید: «اگر کارتان را خوب انجام دادهاید و پایبند به اخلاقیات بودهاید، نباید از اینکه در آنجا کار کردهاید خجالتزده باشید.» از آنجایی که اطرافیان شما (کاری و غیرکاری)، مشتاقند بشنوند که چه تصمیمی گرفتهاید، بهتر است «توضیح مختصر» خود را آماده کنید. «به اشتباه شرکت اعتراف کنید اما در عین حال، از حق اعضای تیم و تلاشهایتان دفاع کنید.» او میگوید: «ابتدا اعلام کنید که آن رفتار را محکوم میکنید.» سپس تجربه شخصی خود را تعریف کنید مثلا: «۱۲ سال آنجا کار کردم و خوشبختانه، هیچ فعالیت غیرقانونیای، نه دیدم و نه تجربه کردم. واحد ما فوقالعاده بود و از ایدههای خوب با کمال میل استقبال میشد.» ادموندسن توصیه میکند که از تجربیات خود بهعنوان «فرصتی برای یادگیری» یاد کنید. البته همیشه میتوانید با حفظ احترام، سکوت کنید. مثلا بگویید: «امیدوارم درک کنید. صحبت کردن درباره این اتفاق برایم واقعا خستهکننده است. خوشحال میشوم اگر درباره یک موضوع دیگر صحبت کنیم.»
مطالعه موردی
وجهه خود را در نظر بگیرید، سپس یک تصمیم هوشمندانه بگیرید.
دو سال پیش، «کالین» در واحد بازاریابی یک شرکت کوچک تولید نرم افزار کار میکرد. یکی از وظایف کالین، برقراری ارتباط با مردم بود. او کمپینهای شبکه اجتماعی برگزار میکرد، با مطبوعات همکاری نزدیک داشت و برای بسیاری از نشریههای آنلاین، مقاله مینوشت.
او میگوید: «طی یک سال و نیمی که آنجا کار کردم، واقعا شاد بودم. همیشه فرصتهای جدید در برابرم قرار میگرفت و این از مزایای کار کردن در استارتآپهاست. هیجانزده بودم و این حسم را از خانواده و دوستانم پنهان نکردم.»
اما به مرور، کارفرمایش وارد حیطهای شد که به نظر کالین، ترسناک بود. تصمیمگیریهای مشکوک و صورت حسابهای فریبآمیز، وجهه شرکت را خدشهدار میکرد. طولی نکشید که وبسایتها پر شد از نظرات منفی مردم و شکایاتی که از این شرکت داشتند.
کالین میدانست که باید ابعاد این مشکل را کشف کند. او میگوید: «از واحد خدمات مشتری پرس و جو کردم و فهمیدم که عمق فاجعه زیاد است.» چند ماه بعد، پس از اینکه یکی از رقبا بهخاطر عدم رعایت کپیرایت از آنها شکایت کرد، شرکت تیتر خبرها شد. کالین میگوید: «وقتی میبینید شرکتتان سوژه اخبار منفی شده و بهخاطر کپی غیرقانونی، دادگاهی شده، بهشدت ضربه میخورید. برای کسی که همیشه سعی کرده صادقانه و اخلاقمدار زندگی کند، این یک تجربه تلخ است.» او به این فکر کرد که اگر شرکت را ترک کند، کیفیت زندگیاش چه تغییری خواهد کرد. بهخاطر رسوایی، میان کارکنان دودستگی افتاده بود. «بعضیها اقدامات شرکت را توجیه میکردند. در نهایت، بعضیها رفتند اما بیشتر آنها ماندند.» کالین بالاخره احساس کرد که وجههاش در خطر است، پس تصمیم گرفت شغلش را تغییر دهد. او حالا برای یک کسب وکار خانوادگی کار میکند. او از اینکه آنجا را ترک کرد پشیمان نیست اما میگوید تصمیم برای ماندن یا رفتن از شرکتی که دچار رسوایی شده، یک تصمیم شخصی است و کاملا به شرایط بستگی دارد.» او در پایان میگوید: «شرکتها معمولا راحتتر از افراد در برابر رسواییها دوام میآورند. اگر شرکت شما وجههتان را خدشهدار میکند، بهتر است کنارهگیری کنید.»
لیندا، یکی دیگر از کارکنانی که تجربه مشابهی داشته، توصیه میکند که به واکنش مدیران ارشد دقت کنید: «پیوستن به رقبا، لزوما مسیر شما را عوض نمیکند. بعضی از رسواییها، ابعاد گستردهای دارند و کل فعالان یک صنعت را تحتتاثیر قرار میدهند. مثلا مشکل شرکت ما مربوط به زنجیره تامین بود و همه شرکتها کمابیش با مشکل ما مواجه شده بودند. در این شرایط، من تصمیم گرفتم بمانم و از آن شرایط بهعنوان فرصتی برای تغییر سیاستها استفاده کنم. به دلیل جایگاهم در شرکت، قدرت و اختیارات لازم را داشتم. البته واکنش مدیران اجرایی نیز در تصمیمم بیتاثیر نبود. آنها مصمم بودند که مشکل را حل کنند و همین در من انگیزه ایجاد کرد که بمانم. البته این تصمیم، سختیهای خودش را داشت. هرجا که میرفتم باید به سوال مردم جواب میدادم (مثلا، چطور میتوانی برای یک چنین شرکتی کار کنی؟) برای همین، از قبل جوابم را آماده کرده بودم. ابتدا باید قبول میکردم که اشتباه از ما بوده، سپس درباره تلاشهایمان در راستای حل مشکل صحبت میکردم. ماندن یا نماندن، یک تصمیم شخصی است اما من از اینکه ماندم احساس خوبی دارم.»
بایدها:
* به نیازهای احساسی خود توجه کنید
* ابعاد رسوایی را کشف کنید
* موقتا از فعالیتهای شبکهسازی فاصله بگیرید
* به واکنش مدیران دقت کنید
* خودتان را برای سوالات مردم آماده کنید
نبایدها:
* عجله برای رفتن. رسوایی شاید فرصتی برای ارتباط دوباره با شرکتتان باشد
* چشمپوشی کردن از اثرات رسوایی. آیا اگر بمانید، امکان پیشرفت خواهید داشت؟
* احساس شرمندگی، در صورتی که همیشه پایبند به اخلاقیات بودهاید
روابط عمومی و امور بین الملل شرکت خدمات حمایتی کشاورزی