جزئیات مقاله

مترجم: سید‌حسین علوی لنگرودی

برای صد ساله شدن باید نخست متولد شد

منبع: forbes : بخش دوم در بخش اول این مطلب به پنج مورد از جدی‌ترین چالش‌های پیش روی کلیه مدیران به ویژه مدیران تازه‌کار و راه‌های غلبه بر آنها اشاره شد که عبارت بود از چالش رویارویی با مشکلی به نام عملکرد کارکنان، چالش معلق کردن یا اخراج کارکنان، چالش تصمیم‌گیری در زمینه استخدام نیروها، چالش انجام دادن کارهای نادرست و غیراخلاقی و چالش نحوه برخورد با روسا و مافوق‌ها. در ادامه این مطلب، به پنج چالش دیگر پیش‌روی مدیران به ویژه مدیران تازه‌کار اشاره خواهد شد.

 چالش‌های فراروی نومدیران و راه‌های برون‌رفت

تعارضات درون تیمی

همه مدیران دوست دارند و تلاش می‌کنند تا تمام کارکنان و اعضای تیم‌های تحت رهبری‌شان با همدیگر تعامل و همکاری داشته باشند و به معنای واقعی کلمه «یک تیم» باشند. در این میان اگر برخی اعضای تیم نزد مدیر و رهبر تیم بیایند و از سایر اعضای تیم شکایت داشته باشند و خواهان برخورد او با سایر اعضا باشند چالشی جدی برای مدیر ایجاد خواهد شد، چرا که او باید به گونه‌ای با این قضیه برخورد کند که هیچ کدام از اعضای تیم از اقدامات او دل‌آزرده نشوند و در عین حال خواسته همگان برآورده شود.

 

آنچه در این میان باید مورد توجه جدی مدیران قرار گیرد این است که باید بین تعارضات وظیفه‌ای و اختلافات سلیقه‌ای و فردی تمایز قائل شد، چرا که تعارضات کاری و وظیفه‌ای پدیده‌ای قابل پذیرش و طبیعی بوده و در بسیاری موارد نشان از تعهد و دلسوزی افراد نسبت به کارشان تلقی می‌شود و در نهایت به آفرینش ایده‌های نو و بهتری در تیم منتهی می‌شود حال آنکه تعارضات و اختلافات فردی و شخصی برای کار تیمی مانند عاملی مخرب و سمی مهلک عمل می‌کنند و باید فورا از میان برداشته شوند. در صورت بروز هر گونه اختلاف شخصی بین اعضای تیم‌های کاری باید مدیر و رهبر تیم خیلی سریع و قاطعانه وارد عمل شود و با ترتیب دادن جلسه‌ای برای شنیدن ادعاهای طرفین درگیر و به شکلی عادلانه با این موضوع برخورد شود و عامل اختلاف و تعارض، هر چه که هست به سرعت برطرف شود و در صورت اصرار طرفین بر ادامه دعوا، هر دوی آنها از تیم کنار گذاشته شوند.

 

 یادگیری چیزهای جدید

این یک چالش و خطر مهلک برای هر مدیری است که خود را حاکم بلامنازع شرکت و سازمان تحت رهبری‌اش بداند و فکر کند که هیچ کدام از مدیران شرکت‌های دیگر توان رقابت با او را ندارند. این احساس غرور و خودبزرگ‌بینی مانند سمی کشنده برای مدیران عمل می‌کند و آنها را از پویایی و حرکت به جلو باز می‌دارد، چرا که آنها به دلیل این غرور بیجا، از آموختن چیزهای جدید غفلت می‌کنند. بنابراین یکی از ضروریات پیش روی هر مدیری این است که خود را در معرض انجام کارها و وظایف جدیدی قرار دهد و تکالیف جدید و چالش‌برانگیزی را برای خود تعریف کند. تنها در چنین حالتی است که مدیران مجبور می‌شوند برنامه‌های توسعه فردی و ارتقای سطح دانشی خود را مورد تجدید نظر قرار دهند یا اینکه از مربیان و مشاوران مختلف کمک بگیرند و به تدریج بر توانمندی‌ها و مهارت‌های مدیریتی و کاری خود بیفزایند.

 

 از دست دادن نیروهای توانمند و موثر

این طبیعی است که شرایط به گونه‌ای برای یک مدیر رقم بخورد که یک یا چند تن از بهترین نیروهای او به دلایل مختلف از تیم تحت رهبری او خارج شوند. مدیران در چنین وضعیتی باید به جای ماتم گرفتن یا اصرار بیهوده بر باقی ماندن افراد در تیم به دلایل و ریشه‌های اقدام آن نیروها برای ترک تیم تمرکز کنند. آنچه مسلم است اینکه اگر افراد توانمند یک تیم کاری از حقوق و مزایای خوبی برخوردار باشند، مورد احترام و حمایت مدیرشان باشند و انجام کارهای چالش‌برانگیز به آنها محول شود به ندرت سودای جدایی از تیم را در سر می‌پرورانند. البته این طبیعی است که افراد لایق و قوی به پست‌های بالاتر ارتقا یابند و به دلیل همین موضوع هم هست که ممکن است تیم کاری شما را ترک کنند که در این حالت بهترین کار این است که پیش از روی دادن این اتفاق، شما فرد یا افرادی را برای جایگزینی آنها آماده کرده باشید.

 

 فرسودگی شغلی در نتیجه کار زیاد

شما هر چقدر هم مدیری لایق و موثر باشید و تیم تحت رهبری‌تان را به شکلی عالی هدایت کنید باز هم باید به یاد داشته باشید که در زندگی چیزهایی وجود دارند که از کار و شغل و حرفه‌تان مهم‌تر هستند. در واقع هر مدیری مانند هر انسان دیگری به شارژ شدن و استراحت نیاز دارد و خودداری از این امر مهم به این بهانه که مدیران بزرگ همیشه و در همه حال کار می‌کنند و هیچ زمانی را از دست نمی‌دهند تفکری اشتباه است، چرا که کار زیاد و بدون استراحت و شادی حتی بهترین و قوی‌ترین افراد را از پا می‌اندازد و سلامتی آنها را دچار اختلال می‌کند و در نتیجه از بهره‌وری آنها خواهد کاست.

 

 ایجاد تعادل بین کار و زندگی

بسیاری از مدیرانی که نتوانسته‌اند چالش «فرسودگی شغلی در نتیجه کار زیاد» را به درستی حل کنند دچار چالش خطرناک دیگری خواهند شد که به عدم توانایی آنها در ایجاد تعادل بین کار و زندگی‌شان مربوط می‌شود؛ جایی که افراد نمی‌توانند مرز بین زندگی خود به‌عنوان یک انسان و یک مدیر را مشخص کنند و هر دوی آنها را با هم قاطی می‌کنند. در چنین شرایطی است که می‌بینیم برخی مدیران آنقدر در فعالیت‌های کاری‌شان غرق می‌شوند که خانه و خانواده‌شان را از یاد می‌برند و این یعنی افزایش احتمال از دست دادن پیوندهای عاطفی و خانوادگی که در بلندمدت قوی‌ترین مدیران را هم ازپا درخواهد آورد.