نویسنده: مریم موسوی
روزهای کاری در شرایط عادی با حجمی از امید و انرژی شروع می شوند. به دفتر کارمان می رویم تا دنیا را فتح کنیم. در طول روز ممکن است انرژی مان فروکش کند اما همچنان جریان دارد و عاقبت ما را به نقطه ای از پیشرفت می رساند (معمولا یک یا دو ساعت قبل از پایان یافتن روز کاری). در این نقطه معمولا دیگر انرژی مان به انتها رسیده. به لحاظ فیزیکی همچنان در محیط کار حضور داریم اما مغزمان کار را به پایان رسانده و به تعطیلات رفته. بنابراین ممکن است ناخودآگاه متوجه شویم که مشغول «کارهای بی فایده» شده ایم و مثلا بی دلیل وب گردی می کنیم.
چرا پایان روز تا این اندازه کسالت آور است؟
انرژی در محیط کار
با در نظر داشتن آنچه گفته شد سیستم انگیزشی انسان دو بخش اصلی دارد. نخست Go System یا سیستم رانشی که با اهداف شما در ارتباط است و نیروی محرکه لازم را برای حرکت به سمت آن اهداف در شما ایجاد می کند. دومی Stop System یا سیستم توقف که مانع از فعالیت تان روی موضوعاتی می شود که سیستم رانشی شما را به آنها ترغیب می نماید و در واقعی حسی را در شما ایجاد می کند که نخواهید آن کار را انجام دهید. در هر حال اما هر دوی این سیستم ها وقتی به انتهای روز می رسیم عملکرد ضعیفی پیدا میکنند.
توجه پایدار به یک وظیفه نیازمند تقویت انرژی Go System است. هرچه در طول روز پیش می رویم و روی وظایف مختلفی کار می کنیم ایجاد انرژی درونی لازم برای تمرکز روی وظایف بعدی مان نیز دشوارتر می شود. در نتیجه وجود چیزهای ترغیب کننده در محیط پیرامونی می تواند نقشی تعیین کننده روی موضوعی داشته باشد که می خواهیم رویش تمرکز کنیم. به طور مثال احتمال آنکه در انتهای روز حواسمان به اینستاگراممان جلب شود به مراتب بیشتر از ابتدای روز است.
اما نکته دیگر آنکه سیستم توقف نیازمند تلاش است تا وارد عمل شود. از طرفی ممکن است انرژی لازم برای متوقف کردن برخی رفتارهای خود را نداشته باشید. اگر مرتبا ترغیب می شوید کاری را انجام دهید که در میان سایر وظایف تان نقش محوری ندارد بهتر است در اوایل روز و نه اواخر آن برای کنار زدن این حس وسوسه تلاش نمایید.
چه کاری میتوان انجام داد؟
انرژی محیط کار
اینکه تمرکز دیرهنگام روی مسائل کاری دشوار است بدان معنا نخواهد بود که شما بهره وری لازم را در کارتان ندارید. صرفا باید به روشی دیگر بهره وری تان را حفظ نمایید.
وقتی به لیست کارهای خود نگاه میکنید احتمالا با دو نوع وظیفه روبرو می شوید. برخی از آنها برای پیشرفت نیازمند تعهد انگیزشی هستند و از آن جمله میتوان به کار روی گزارش ها، یا خواندن مشخصات یک محصولات اشاره نمود. دیگر وظایف اما از بیرون باعث انگیزه بخشیدن به شما می شوند. مثلا ملاقات با یک همکار یا مشتری، بازدید از تاسیسات تازه شرکت یا چک کردن ایمیل ها. در این وظایف انرژی لازم برای کار کردن از بیرون به وجود می آیند نه از درون.
بنابراین روزتان را طوری سازماندهی کنید که وظایفی که نیازمند بیشترین تعهد درونی هستند در اوایل روز انجام شوند و کارهایی که خودشان انگیزه لازم برای انجامشان را ایجاد می کنند در اواخر روز اتفاق بیافتند. برای مثال کارهای نوشتنی خود را در ابتدای روز انجام دهید و ملاقات ها با همکاران و دوستان را به انتهای روز موکول نمایید.
اگر روزتان را به این شیوه برنامه ریزی کنید آنگاه می توانید با افت و خیز سیستم انگیزشی بدنتان بهتر کار کنید و دیگر نیازی به جنگیدن با سطوح انرژی بدنتان نخواهید داشت.