مترجم: اشکان کوشش
در سال 2000، به ازای هر روزنامه نگار، دو متخصص روابط عمومی وجود داشت. امروزه و براساس آمارهای استخدام شغلی در ماه مه 2017 (به روزترین آمار منتشر شده در زمان نوشتن این مطلب)، این نسبت به بیش از 5 به 1 رسیده است.
بسیاری افراد کاهش 32 درصدی استخدام خبرنگاران را یک نشانه ناراحت کننده بر می شمارند، اما همین مؤلفه برای متخصصین روابط عمومی 82درصد افزایش داشته است. یکی از واقعیت های نهفته در داده ها این است که بسیاری از خبرنگاران و فارغ التحصیلان این رشته، با نرخ رو به افزایشی وارد شغل های بازاریابی محتوا و روابط عمومی می شوند.
ترکیب این سه صنف باعث شده است ضعف های افرادی که در این زمینه ها فعالیت می کنند، پوشانده شود. امروزه خبرنگاران به دنبال معیارهای بازاریابی محتوا هستند؛ بازاریابان محتوا به برگزاری مصاحبه و تحقیقات عمیق می پردازند و افراد روابط عمومی مدرن بیش از هر زمانی در حال ساختن روابط رسانه ها هستند و در عین حال محتوای مناسبی را برای مشتریان خود می سازند و ارائه می کنند.
چگونه چالش های بسیار واضح را پشت سر بگذاریم؟
در میان متخصصین ماهر و باتجربه که وظایف خود را به یکدیگر سپرده اند و اکنون در کنار هم کار می کنند، ناسازگاری ها و تنش هایی به وجود خواهد آمد. دودستگی در میان تیم بازاریابی محتوا و تیم روابط عمومی شرکت، یک امر معمول است. برای مثال، تیم بازاریابی محتوا به وسیله یک خبرنگار خبره که بیشتر سال های فعالیت خود را با شنیدن صحبت های روابط عمومی گذرانده است، رهبری می شود. در چنین حالتی حرف های یک مدیر روابط عمومی برای وی که اطلاعات بسیار زیادی در این زمینه دارد، چالش برانگیز خواهد بود.
در حالتی که تیم روابط عمومی متشکل از بازاریابان محتوایی و خبرنگاران سابق است چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چه کسی مسئول ساخت خطوط متفکرانه و بی عیب ونقصی است که مدیران شرکت را به عنوان رهبران فکری قرار دهد؟ منابع و روابط صنفی چگونه باید به اشتراک گذاشته شوند؟ چه مهارت هایی باید در میان افراد هر دو تیم وجود داشته باشد تا تمرکز لازم در کارهایی که هم پوشانی دارند به هدر نرود؟
اینها چالش های عمومی و سؤال های بزرگی هستند که عموماً بدون پاسخ مانده اند و یا باعث هدررفتن پول و زمان می شوند. در طول سال ها، من در هر دو طرف ماجرا قرار داشته ام، صحبت کرده و همچنین مخاطب صحبت ها بوده ام. رهبری روابط رسانه ای را برعهده داشته ام و در بیش از یک موقعیت، به این قضیه پی برده ام که بعضاً بهترین راه برای حرکت به جلو، سپردن مسئولیت به یک تیم دیگر است. علاوه بر اینها شاهد تنش های به وجود آمده میان دو گروه بوده و مسئولیت حل آنها را به عهده داشته ام.
در ادامه، به برخی از روش های موجود برای رسیدن به اطمینان از حفظ احترام میان دو تیم و استفاده از مهارت های دیگران برای رسیدن به اهدافی مشابه، اما متفاوت خواهم پرداخت.
1. همه چیز را سریع و مکرر مشخص کنید
قرار ملاقات هایی را میان دو تیم قرار دهید تا آنها درک بهتری از نقاط قوت یکدیگر داشته باشند. افراد هر گروه را به فرستادن بعضی از بهترین کارهای شان به گروه دیگر تشویق کنید. هنگامی که اعضای جدید به هر تیم اضافه می شوند، از همین فرآیند استفاده کنید تا فرهنگ به اشتراک گذاری و یادگیری برای آنها مشخص شود.
2. از تصمیمات استخدامی تعجب برانگیز پرهیز کنید.
اگر یک رهبر بازاریابی هستید که بر روی تیم روابط عمومی تحقیقات انجام می دهید، واردکردن تیم بازاریابی محتوا در فرآیند استخدام باعث خواهد شد این افراد با انگیزه بیشتری با تیم روابط عمومی کار و درک بهتری از توانایی ها و وظایف آنها در شرکت پیدا کنند.
3. از آنالیز SWOT استفاده کنید
در اسرع وقت از تیم بازاریابی خود بخواهید آنالیز SWOT را برای ارزیابی کلی نقاط قوت و ضعف انجام دهند. این ارزیابی شرایط لازم برای مناظرات باز در مورد اهداف مشترک در زمینه های مورد نیاز را ایجاد خواهد کرد.
4. به صورت دوره ای اهداف و وظایف را ارزیابی کنید
احتمالاً اهداف شما در این فصل با فصل گذشته متفاوت است، بنابراین ارزیابی دوباره اهداف و وظایف برای هر دو تیم از اهمیت زیادی برخوردار است. از طرفی ممکن است در ماه مه یک عنصر جدید به کار اضافه شده باشد که موفقیت های بسیاری را به وجود آورده است. این اتفاق باعث خواهد شد تمرکز روابطی شرکت در ماه های آتی نیازمند تغییرات باشد. علاوه بر آن و در این حالت، اعضای هر دو تیم دید بهتری در مورد جزییات کارهایی که باید بر روی آن فعالیت کنند و همچنین پیشرفت در هر زمینه ای را پیدا می کنند.
5. برای همکاری فرصت ایجاد کنید
مادامی که احتمال همکاری در برخی شرایط و براساس نیازهای محتوا به خصوص در یک پروژه وجود دارد، برداشتن قدمی به سمت ایجاد شرایط برای پروژه هایی که نیازمند همکاری هستند، می تواند تصمیم بسیار خوبی باشد. در این شرایط هر دو تیم باید از مجموعه مهارت های شان برای رسیدن به اهداف استفاده کنند. این سبک از پروژه ها می تواند سبب بهبود پویایی روابط شود و نتایجی را به وجود آورد که توجه ها را به خود جلب کند.
زمینه های بازاریابی محتوا و روابط عمومی پیوسته در حال پیشرفت در راه هایی هستند که آنها را به یکدیگر نزدیک تر سازند. وظیفه هر طرف و مخصوصاً رهبران بازاریابی، رساندن هر دو استراتژی به هارمونی و یکپارچگی است.