جزئیات مقاله

دنیای اقتصاد- مترجم: مریم رضایی

منبع: London Business School : یکی از موهبت‌های عصر حاضر، شفاف‌سازی در شرکت‌ها است. شرکت‌ها طبق این اصل که نور خورشید بهترین ضدعفونی‌کننده است، ملزم به شفاف‌سازی عملکرد و علنی کردن بخش عمده‌ای از اطلاعات خود شده‌اند؛ اطلاعاتی که زمانی خصوصی تلقی می‌شد و کسی نباید از آن سر درمی‌آورد. اما این وضعیت چندان هم ثابت نیست. در اروپا، ظاهرا گفته می‌شود که اگر شفافیت خوب است، باید میزان آن بیشتر شود. قوانین افشاسازی اطلاعات بیشتر و بیشتر می‌شوند و روزی که ماهیت شرکت‌ها کاملا علنی باشد، نزدیک است. طرفداران شفافیت می‌گویند نظام‌های قانونی برای افشای اطلاعات هم هزینه دارند و هم مزایا. به هر حال، تحقیقات نشان می‌دهد شفافیت می‌تواند محرک‌های جدیدی برای رفتار شرکتی ایجاد کند و برخی کشورها باید به دنبال رویکردهای تازه‌ای در مورد شفاف‌سازی اطلاعات شرکت‌ها باشند؛ به‌ویژه در ارتباط با کسب‌وکارهای کوچک. ابتدا مزیت‌های شفافیت را مرور می‌کنیم. شفافیت کارآیی بازار سرمایه را ارتقا می‌دهد و دید بهتری به سرمایه‌گذاران می‌دهد و به آنها امکان می‌دهد تصمیم‌های بهتری بگیرند. در واقع شفاف‌سازی، منابع موجود برای سرمایه‌گذاری را افزایش می‌دهد، چون افراد و نهادها پول خود را بیشتر وارد کسب‌کارهایی می‌کنند که فعالیت‌های روشن دارند، تا شرکت‌های غیرشفافی که فعالیت‌های مالی داخلی آنها رمزآلود و به‌شدت محافظت‌شده است.

به‌علاوه، شفافیت باعث می‌شود قانون‌گذاران و رسانه‌ها رفتارهای نادرست شرکت‌ها مثل فرار مالیاتی، احتکار و سودآوری ناشی از پایین آوردن کیفیت را شناسایی کنند. حتی وقتی رفتار نادرستی هم صورت نگرفته باشد، الزام شرکت‌ها به افشای اطلاعات می‌تواند دنیای بیرون را متحول کند و جلوی کج‌راهی را بگیرد.در نهایت، شفافیت می‌تواند رقابت را تحریک کند، چون محصولات و بخش‌هایی که سود خوبی دارند شناسایی می‌شوند و بنابراین بازیگران جدیدی جذب می‌شوند که حضورشان می‌تواند قیمت‌ها را پایین بیاورد و استانداردها را ارتقا دهد.پس، نظرات مشترک گسترده‌ای در مورد مزیت‌های شفاف‌سازی در شرکت‌ها وجود دارد. اما اگر نگاهمان را فراتر از اروپا ببریم، تفاوت زیادی در قوانین و الزامات افشاسازی اطلاعات می‌بینیم. در مورد تمایل به شفاف‌سازی، به‌ویژه برای شرکت‌های کوچک، تردید بسیار زیادی وجود دارد.

 

در آمریکا، عملا هیچ‌گونه حسابرسی یا نیاز به پاسخگویی برای کسب‌وکارهای کوچک وجود ندارد، کانادا هم همین‌طور است. در آن‌ سوی این طیف، کسب‌وکارهای کوچک در فرانسه در معرض انبوهی از قوانین برای ارائه اطلاعات خود هستند. این تفاوت‌ها می‌تواند معایب شفافیت زیاد را به اندازه مزایایی که به آن اشاره شد، نمایان کند. یک نقطه برای شروع انتقاد، عملیاتی شدن قانون «عواقب ناخواسته» است که مثال مشخص آن، صنعت بتن آماده دانمارک است. در سال ۱۹۹۳، بر اساس قانون ضدتراست برای بالا بردن رقابت در این بخش، تصمیم بر آن شد که اطلاعات قیمت‌گذاری شرکت‌های مختلف در سه ناحیه از دانمارک جمع‌آوری و منتشر شود. طبق تفکر سنتی در مورد شفافیت، انتظار می‌رود با این روش قیمت‌ها یا تثبیت شوند یا روند کاهشی داشته باشند، چون مشتریان سراغ عرضه‌کننده‌های ارزان‌تر می‌روند و گران‌فروش‌ها برای حفظ سهم بازار خود، مجبورند از قیمت‌هایی که پایین آمده، تبعیت کنند. اما برعکس این اتفاق افتاد و هم قیمت‌ها به هم نزدیک شد و هم افزایش یافت.  چرا این اتفاق افتاد؟ در یک توضیح ساده، باید گفت این مثال نشان می‌دهد اثرات شفافیت با توجه به ساختار صنعت مورد نظر، متفاوت است. شرکت‌های بتن آماده در منطقه‌های جغرافیایی نسبتا محدودی در دانمارک با هم رقابت می‌کنند و این یعنی بعید است شرکتی از نقاط دورتر بتواند با آنها وارد رقابت شود. مهم‌تر از این، هزینه‌های ثابت مربوط به کامیون‌ها و میکسرها و ... بالا است، بنابراین شرکت‌هایی که بخواهند تازه وارد این بازار شوند یا کسب‌وکارهای خود را توسعه دهند، به سرمایه‌گذاری هنگفتی نیاز دارند

 

در نتیجه، این صنعت به‌طور عادلانه‌ای متمرکز شده و افشاسازی قیمت‌ها، نه‌تنها منجر به تشدید رقابت نمی‌شود، بلکه امکان هماهنگ‌ شدن رقبا با هم را فراهم می‌کند

 

البته اگر داستان بتن آماده دانمارک نمونه اثرگذاری معکوس شفافیت بر رقابت است، دیگر انواع افشاسازی اطلاعات می‌تواند به رفتارهای رقابتی منجر شود که خیلی از کسب‌وکارها از آن به عجز آمده‌اند. وقتی از تعدادی از مدیران ارشد شرکت‌های خصوصی نظرسنجی شد که بزرگ‌ترین حوزه نگرانی آنها در رابطه با افشای اجباری اطلاعات کدام است، ۴۲ درصد آنها گفتند که نمی‌خواهند رقبا از نسبت بدهی به دارایی آنها اطلاع داشته باشند. پس از این مورد، آنها اعلام کردند که نمی‌خواهند رقبا در مورد عملکرد کلی شرکت (۳/ ۳۲ درصد) چیزی بدانند. همچنین آنها دوست ندارند مشتریان و تامین‌کنندگان آنها (۷/ ۳۲ درصد) و همچنین دوستان و خانواده و آشنایان (۳/ ۳۱ درصد)، از عملکرد مالی شرکت آنها مطلع باشند. دلیل اینکه بیشتر شرکت‌ها نمی‌خواهند اطلاعات مربوط به بدهی‌ها و دارایی‌های خود را افشا کنند، در این واقعیت نهفته است که وقتی سطح بدهی علنی می‌شود، رقبا در برابر شرکت‌هایی که اطلاعاتشان نشان می‌دهد از نظر مالی در مضیقه هستند، مثل شکارچی در بازار رفتار می‌کنند؛ از جمله اینکه قیمت‌ها را به‌شدت پایین می‌آورند یا هزینه‌ها را افزایش می‌دهند.  وقتی اطلاعاتی منتشر نشده باشد، شکارچی‌ها در رابطه با هزینه‌ها و منافع شرکتی که مشکل دارد، با ابهام بیشتری مواجهند. همان‌طور که مشخص است، در اینجا شفافیت به شرکت شکارچی اطلاع می‌دهد که آیا شکارش می‌تواند در اتفاقاتی مثل یک جنگ قیمتی کوتاه یا رکود اقتصادی و کسب‌وکار، دوام بیاورد یا نه.

 

در این میان، نه‌تنها شرکت‌های بزرگ و پرنفوذی مثل آمازون از شفافیت رقبای خود بهره‌برداری می‌کنند (با پایین آوردن شدید قیمت‌ها تا جایی که شرکت‌ کوچک‌تر در جنگ قیمتی شکست بخورد)، بلکه شفاف‌سازی گاهی اوقات برای تخریب شرکت‌های دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای شرکت‌هایی که در چارچوب اتحادیه کار می‌کنند، افشای اطلاعات از طرف رقبایی که درون اتحادیه نیستند، مثل یک سلاح عمل می‌کند. مثلا شرکت اتحادیه‌ای به چانه‌زنی در مورد به‌روزرسانی قوانین کار می‌پردازد و همزمان رقیب غیراتحادیه‌ای، اطلاعاتی در مورد فعالیت‌های مثبت خود بر اساس همین قوانین موجود منتشر می‌کند و رقیب اتحادیه‌ای خود را تحت فشار می‌گذارد. تبانی رقبا، شکار در بازار و افشای اطلاعات برای تخریب رقبا؛ لیست معایب شفافیت طولانی و در حال افزایش است و دولت‌ها باید با در نظر گرفتن همه جوانب، قوانین مربوط را وضع کنند.

 

روابط عمومی و امور بین الملل شرکت خدمات حمایتی کشاورزی