جزئیات مقاله

دنیای اقتصاد- نویسنده : ریحانه نیک نام

یک شایستگی به جای اینکه تنها مهارتی گسسته یا یک تکنولوژی باشد، بسته‌ای از مهارت‌ها و تکنولوژی‌هایی است که آن را تشکیل می‌دهند. برای مثال، شایستگی فدرال اکسپرس در انجام بسته بندی در حمل و نقل و تحویل، شامل تکنولوژی‌های بارکد، مهارت‌های برنامه‌ریزی خطی و بسیاری از موارد دیگر است. یک شایستگی محوری بیان‌کننده نوعی یکپارچگی از انواع مهارت‌های فردی است. بنابراین بسیار بعید است که یک شایستگی محوری در یک فرد منفرد یا یک گروه کوچک، به تمامیت خود، ایجاد و مستقر شود. دوم، یک شایستگی محوری یک «دارایی» به مفهوم لغوی آن درحسابداری نیست. یک کارخانه، کانال توزیع یا نام تجاری نمی‌تواند یک شایستگی محوری باشد، اما استعداد مدیریت آن کارخانه (مثل تولید ناب تویوتا) یا کانال توزیع (تدارکات وال‌مارت) یا نام تجاری (تبلیغات کوکاکولا) ممکن است یک شایستگی محوری را ایجاد کند. شایستگی محوری یک چیز بی‌جان نیست؛ یک فعالیت است، انباشتگی و ذخیره‌ای از یادگیری است. شایستگی محوری بدون شک شامل هر دو دانش ضمنی و صریح است. ما اصطلاحات شایستگی یا صلاحیت و توانایی را به جای یکدیگر استفاده می‌کنیم.

گزاره اولیه این است که رقابت بین شرکت‌ها مانند مسابقه‌ای است برای تسلط صلاحیت، به همان‌گونه‌ای که برای موقعیت بازار و نیروی بازار است. مدیریت ارشد نمی‌تواند به هرچیزی توجه کند؛ باید احساساتی وجود داشته باشد، از اینکه چه فعالیت‌هایی واقعا می‌تواند به رونق بلندمدت شرکت کمک کند. شایستگی محوری باید سهمی در کمک به ارزش‌های ادراکی بی‌تناسب مشتری داشته باشد. شایستگی محوری مهارت‌هایی هستند که یک شرکت قادر است به منافع بنیادی مشتری پاسخ دهد. مثال‌هایی از این قبیل منافع عبارتند از، قابلیت اطمینان (در مورد یک کامپیوتر مقاوم در برابر خطا)، ضبط تصویر (در مورد قابلیت یک نوار ویدئویی)، کاربر پسند (منفعتی که اپل از طریق مکینتاش ارائه داد)، مدیریت پیچیده و بغرنج (منفعتی که EDS برای مشتریان خود در سیستم‌های بزرگ پروژه‌های یکپارچه‌سازی ایجاد کرد) و... . بنابراین تمایز بین شایستگی محوری و غیرمحوری در نتیجه تکیه بر تمایز بخشی از کار، حول محور یا غیر محور بودن آن بر منافع مشتری است.  اینکه شایستگی محوری باید سهم مهمی در درک ارزش مشتری ایجاد کند به این معنا نیست که شایستگی محوری قابل‌مشاهده بوده یا به‌راحتی به وسیله مشتری درک خواهد شد.

برای توصیف «محور» شایستگی، یک قابلیت یا توانایی، باید به گونه رقابتی نیز منحصربه‌فرد باشد. این به این معنی نیست که مشخص بودن به‌عنوان «محور» صلاحیت، الزاما به‌صورت انحصاری تنها در اختیار یک شرکت باشد، بلکه به این مفهوم است که هر گونه توانایی نباید در همه جا، در سراسر صنعت، به‌عنوان «محور» تعریف شده باشد. مگراینکه، سطح شرکت از آن شایستگی‌های اساسی نسبت به دیگران برتر باشد. انواع شایستگی‌های محوری: احتمالا صدها راه مختلف برای طبقه‌بندی شایستگی‌های محوری وجود دارد. ما در میان انواع مختلف سه نوع گسترده را مفید تشخیص دادیم: شایستگی دسترسی به بازار (مدیریت توسعه نام تجاری، فروش و بازاریابی، توزیع و تدارکات، پشتیبانی فنی و...– همه آن مهارت‌هایی که کمک می‌کنند تا شرکتی را به مشتریانشان نزدیک کند، شایستگی مربوط به یکپارچگی (شایستگی‌هایی مانند کیفیت، مدیریت چرخه عمر، مدیریت موجودی انبار به موقع just-in-time و... که اجازه می‌دهد یک شرکت کارها را با سرعت بیشتر، انعطاف‌پذیری یا با یک درجه بالاترتر از قابلیت اطمینان رقبا انجام دهد) و شایستگی مربوط به وظیفه‌مداری (مهارت‌هایی که کمپانی را قادر می‌سازد بر خدمات یا تولیداتی که قابلیت‌های منحصربه‌فردی را انجام می‌دهند، سرمایه‌گذاری کند، سرمایه‌گذاری بر محصولاتی با متمایز‌سازی منافع مشتری، نسبت به اینکه به‌صورت تدریجی آن را بهبود بخشد(.

بحث ما بر این است که شایستگی‌های وظیفه‌مداری (قابلیت) به‌عنوان منبعی از متمایز‌سازی رقابتی، نسبت به انواع دو مورد دیگر مهم‌تر هستند. این به این دلیل اتفاق می‌افتد که شرکت‌ها درحال همگرا شدن در حول استانداردهای بالای جهانی برای محصول یا یکپارچگی خدمات و در حال حرکت از طریق اتحاد، کسب و تقویت صنعت برای تطبیق نام‌های تجاری جهانی و توزیع قابلیت‌ها به‌صورت گسترده هستند. سهم شایستگی‌محوری در برابر سهم محصول‌محوری در برابر سهم محصول نهایی: اصطلاح «سهم بازار»، همان‌گونه که به‌طور معمول استراتژیست‌ها و محققان به‌کار می‌برند، تقریبا به‌طور انحصاری به «سهم نام تجاری» یا «سهم محصول نهایی» ارجاع داده می‌شود. با این حال رهبری شایستگی، حداقل و تا حدودی به‌طور مستقل از رهبری محصول می‌تواند وجود داشته باشد. تازمانی که شرکت کانن (Canon)  یک رهبر در شایستگی‌های پرینتر لیزری است، تولید اکثریت بزرگی از موتورهای چاپگرهای لیزری که روی پرینترهای کامپیوتر رومیزی گذاشته می‌شوند، «سهم نام تجاری» بسیار کوچکی از بازار نهایی محصول دارد. «تعریف واضح یک شرکت از شایستگی‌های محوری‌اش و میزان توافق عمومی که وابسته به آن تعریف است، آزمون ابتدایی‌ترین ظرفیت یک شرکت برای مدیریت شایستگی‌های محوری آن است.» چهار مهارت کلیدی در مدیریت شایستگی‌های محوری وجود دارد: انتخاب شایستگی محوری، ایجاد شایستگی محوری، استقرار شایستگی‌های محوری و حفاظت از شایستگی‌های محوری.

اگر نقطه قوت شایستگی‌های محوری یک شرکت مشخص شود، قسمت اعظم، رقابت‌پذیری محصولات فعلی یا خدمات آن و ظرفیت آن برای ایجاد فرصت‌های کسب‌و‌کار جدید در آینده، سپس هویت و سلامت آن شایستگی‌ها باید تمرکز بر مدیران ارشد داشته باشد.  اگر مدیران این دیدگاه را که درواقع شایستگی محوری آنها در چیست به اشتراک نگذارند، یک شرکت نمی‌تواند به‌طور فعالانه شایستگی‌های محوری را «مدیریت» کند. بنابراین  تعریف واضح یک شرکت از شایستگی‌های محوری‌اش و میزان توافق عمومی که وابسته به آن تعریف است، آزمون ابتدایی‌ترین ظرفیت یک شرکت برای مدیریت شایستگی‌های محوری آن است. مادامی‌که بیشتر مدیران چنین احساس‌هایی داشته باشند که «ما چه چیزی را به‌خوبی در اینجا انجام می‌دهیم»، آنها ممکن است کاملا قادر نباشند که هیچ نوع رابطه مشخصی بین دسته‌ای از مهارت‌های ویژه و رقابت‌پذیری محصولات نهایی طرح کنند؛ بنابراین اولین وظیفه در مدیریت شایستگی محوری تولید انباشت ذخیره‌ای از شایستگی‌های محوری است.

 

روابط عمومی و امور بین الملل شرکت خدمات حمایتی کشاورزی