دنیای اقتصاد
نویسندگان: دکتر رحمن عابدینزاده نیاسر - پوریا روانستان
تمامی موجودات زنده از جمله گیاهان، حیوانات و انسانها همگی از منحنی عمر و یا سیکل حیات ( Life cycle) پیروی میکنند. سازمانها نیز مانند موجودات زنده دارای منحنی عمر هستند. اصولا سازمانها در روند حرکتی و در مراحل مختلف حیات خود پیوسته با مشکلات متنوع داخلی و خارجی مواجه میشوند که حتی میتواند آنها را به سمت شکست پیش ببرد. شرکتهایی که شکست میخورند برنامههای خوبی برای بهبود سوددهی ندارند، فعالیتهای زیانده را نمیفروشند و اجازه نمیدهند که یک شرکت قویتر مسوولیت را برعهده بگیرد. لجاجت آنها در عدم استفاده از راههای نجات معمولا به دلیل تک محوری بودن آنهاست. شرکتهایی که همیشه شکست میخورند سعی میکنند خود را با یک نقشه بلند پروازانه از سکون خارج کنند که معمولا باعث از دست رفتن آخرین اعتبارات موجود آنها میشود. شکست پدیدهای طبیعی برای هر سازمان محسوب میشود؛ نکته بسیار مهم این است که شرکتها بتوانند بر اساس یک مدیریت بازسازی استراتژیک از بحرانهای ناشی از شکست خارج شده و به روند عادی حیات خود بازگردند. قبل از اینکه به مدیریت بازسازی کسبوکار بپردازیم، بهتر است به بررسی برخی واژگان تخصصی پرداخته شود:
شکست: شکست را میتوان از چهار بعد بررسی کرد:
بعد اجتماعی: شرکت شکست خورده هزینههای زیادی برای صاحبان، کارمندان و طلبکاران خود به همراه دارد، ولی نباید فراموش کرد که یکی از اثرات بزرگ شکست، اثر متقابل جامعه بر شرکت است. به هر اندازه که ارتباطات شرکت گسترده باشد، اثر شکست نیز بیشتر خواهد بود.
بعد اقتصادی: درصورت پایین بودن نرخ بازده نسبت به سرمایهگذاری مشابه، شکست اقتصادی صورت میگیرد.
بعد قانونی: زمانیکه توانایی پرداخت بدهی شرکت درحال کاهش است، به عبارتی دیگر حمایت مالی لازم را ندارد، شرکت وارد بعد قانونی شکست میشود. در این موقعیت، بدهیهای شرکت بزرگترین نقش را ایفا میکنند.
بعد مدیریتی: شرکت پیش از اینکه در موقعیت شکست اقتصادی قرار گیرد و حتی خیلی قبلتر از اینکه بهعنوان شکست خورده قانونی شناخته شود، ممکن است از لحاظ مدیریتی شکست خورده باشد. درمیان عوامل داخلی، مدیریت بیشترین نقش را در شکست شرکت دارد.
سقوط: سقوط، شکست کسبوکار از جنبه مدیریتی است. سقوط را به معنی چند سال کاهش سودآوری در نظر میگیرند ولی این کاهش سودآوری لزوما در سالهای متوالی نیست و از طرفی، این سالها فاصله زیادی با هم ندارند. تمام شرکتهای شکست خورده از سقوط آسیب دیدهاند. در موقعیتی که چند پدیده مضر داخلی و خارجی بهصورت همزمان شکل میگیرند، شرکت را در معرض اولین سقوط خود قرار میدهند. این پدیدهها به شکلی هستند که حتی شرکتهای موفق را نیز مجبور به عقب نشینی میکنند؛ ولی بیشترین تاثیر خود را در شرکتهای ضعیف دارند تا جایی که آنها را در موقعیت شکست قرار میدهند.
شرکتهای غرق شده: در برخی موارد مشاهده میشود که شرکت سعی دارد تمام فعالیتهای خود را حفظ کند. در این میان فعالیتهای ضررده نیز وجود دارند که وضعیت مالی شرکت را از وضعیت کنونی بدتر میکنند. در چنین وضعیتی متوسط عملکرد شرکت ثابت و بدون رشد باقی میماند، شرکت قدرت رقابتی خود ار از دست داده و به شدت بدهکار میشود. چنین شرکتی را غرق شده مینامند.
انحلال: یکی از راهکارهایی که شرکت غرق شده در پیش میگیرد، انحلال است. در وضعیت انحلال، شرکت شکست خورده تمام فعالیتهای خود را متوقف میکند. شرکت برای پرداخت بدهی خود فعالیتهای زیانده و درصورت لزوم تمام داراییهای خود را میفروشد.
ورشکستگی: شرکت شکست خورده در وضعیتی که حمایت مالی نداشته باشد و نتواند آن را از منابع داخلی یا خارجی به روش مرسوم تامین کند، به شرکتی ورشکسته تبدیل میشود.
تمامی تعاریف ذکر شده در بالا میتوانند بهصورت همزمان یا بهصورت دورهای یک سازمان را در برگرفته و آن را به سمت شکستی بزرگ بکشانند. نکته مهم این است که عوامل شکست و سقوط کسبوکارها میتوانند عوامل غیر قابل کنترل داخلی و خارجی باشند. به گونهای که پروفسور جان آرجنتی، رهبر بزرگ بازسازی میگوید: «شکست یک شرکت از خیلی جهات شبیه غرق شدن یک کشتی است. اگر کشتی در شرایط خوبی باشد و ناخدا فردی متخصص، تقریبا غیر ممکن است که موج یا امواجی بتوانند آن را غرق کنند. حتی اگر توفانی رخ دهد ناخدای متخصص، پیشبینی هواشناسی را شنیده و تمام موارد لازم را انجام داده است. فقط توفان مهیبی که به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته باشد میتواند این کشتی را غرق کند.»
عامل اصلی داخلی که موجب شکست یا سقوط شرکتها میشود، مدیریت شرکت است به گونهای که در بررسیهای صورت گرفته توسط دکتر دونالد بی بییلویت، بیش از ۷۰ درصد شکستها در اثر مدیریت بد بوده است. عوامل کلیدی مدیریت بد بر اساس تحقیقات صورت گرفته و تجربیات اجرایی شامل: مدیریت تک محوری، نبود مدیریت عمیق، مشکلات جانشینی مدیریت، مدیریت بوروکراتیک ذاتی، مدیر مالی ضعیف، تیم نامتوازن مدیریت ارشد و در نهایت هیاتمدیره غیرمشارکتی هستند. همچنین عواملی از قبیل تغییرات اقتصادی، رقابتی، اجتماعی، تکنولوژیک و محدودیتهای دولتی میتوانند بهعنوان عوامل خارجی زمینه ساز شکست و سقوط شرکتها باشند. سازمانها و کسبوکارهایی که به سمت شکست میروند، نشانههای عمومی و اختصاصی مشخصی دارند که در بیشتر موارد یکسان بوده و تنها نوع و عمق آنها متفاوت است. رهبران بازسازی میتوانند این نشانهها را قبل از وقوع، پیشبینی کنند. بر این اساس شکست و سقوط به هر دلیلی که باشد، اکثر مواقع با مدیریت بازسازی قوی، قابل کنترل و مدیریت است که به این اقدام مدیریت بازسازی یا احیای سازمان ورشکسته گفته میشود.
بازسازی: مدیریت بازسازی یا احیای سازمانهای شکست خورده، امری بسیار پیچیده و حساس است که توسط رهبران بازسازی انجام میگیرد. دونالد بی بییلویت بازسازی را یک تغییر مثبت بزرگ و پایدار در عملکرد کسبوکار معرفی میکند که میتواند در انواع مختلفی از قبیل بازسازی فرآیند مدیریت، بازسازی اقتصادی یا چرخه کسبوکار، بازسازی محیط رقابتی، بازسازی پیشرفت محصول و در نهایت بازسازی مربوط به دولت صورت گیرد. اما تمامی انواع بازسازیها دارای مدل منحصر به فردی هستند که شاکله اصلی مدیریت بازسازی استراتژیک را تشکیل میدهد.
روابط عمومی و امور بین الملل شرکت خدمات حمایتی کشاورزی